از وقتی بلاگ اینورس راه افتاده، من خیلی فکر کردم که توش چی بنویسم. آخه شغلم اینه، کپیرایترم، وقتی یه صفحه خالی میبینم شروع میکنم به نوشتن. کپیرایتینگ البته تا حدی محدودت میکنه و بهت یاد میده که در هر فضای نوشتنی یک چیز «درست» هست که باید نوشته بشه و بقیه برای اون فضا غلط هستن. بلاگ اینورس اما، جای کپیرایتر بازی نیست، جای حرف زدنه. از بین حرفهایی که میشه توی این بلاگ زد (و قراره توی این بلاگ بزنم)، امروز دوست دارم درباره خود اینورس حرف بزنم.
من دقیقا روز تولد 12 سالگی اینورس اینجا استخدام شدم. اون روز هنوز داشتن اسبابکشی میکردن و من وسط یک عالمه سیم و دهها جعبه پیدام شد. وقتی داشتن به هم معرفیم میکردن، همه خیلی درگیر اسبابکشی بودن و از پشت ماسکهاشون یک طوری نگاهم میکردن انگار منم از توی یکی از اون جعبهها در اومدهم.
از اون روز باز و بسته شدن جعبههای زیادی رو دیدم و یاد گرفتم که توی اینورس همهچیز یک جای بخصوصی داره و هیچ کشو یا کمدی برای Misc. وجود نداره. در واقع هیچچیز Misc. نیست.
این قضیه خیلی خندهداره، چون اگر یکم کاراکترهای اینورس رو بشناسید میفهمید که همهشون، خود Misc. هستن😊
قبل از اینکه بیام اینجا، خیلی دربارهش شنیده بودم، برام سوال بود که چی میشه که یک محیط، یک مدرسه انقدر جاذبه داره.
میدونید چیه؟ جواب سوالم همون هفتههای اول بین انواع کابلهای در هم تنیده پیدا شد.
اینورس جاییه که هر Misc. جای خودش رو پیدا میکنه. اینورس جاییه که کابلهای خیلی بخصوص که یک کار خیلی بخصوص انجام میدن و کمتر به کار میان، جعبه خودشون رو دارن. اینورس جاییه که نوشتههای Misc. کپیرایترها هم بلاگ خودشون رو پیدا میکنن.
توی اینورس Misc. بودن باحاله.
7 نظرات
خیلی باحال بود ^_^
مرسی سوگل! 3>
🤩🤩🤩❤️
Perfecto
مرسی که میخونی مهسا!
دوست دارم نوشته هات رو نوشین عزیز😊،مرسی که می نویسی
مرسی فاطمه عزیز! ممنون که دنبال میکنی! 🎈